اگر کمی وقت بگذارید و در میان وبلاگهای مختلف چرخی بزنید، میبینید که اکثر وبلاگهایی که نویسندگان آن از بانوان محترمه میباشند نسبت به مسائلی که کشور، یا بعضاً جهان را تحت تأثیر قرار میدهد، بیتوجهند!
نمیدانم چرا؟! ولی اینکه میگویند: زنها نسبت به اتفاقات دور و بر خود بیتفاوتاند! هر چند در بعضی مواقع درست است، ولی حس خوبی به من نمیدهد! دوست دارم از این قاعده مستثنا باشم؛ نه به خاطر خودم، بلکه برای اینکه ثابت کنم این حرف همیشه هم آنقدر که میگویند، درست نیست!
بگذریم، حرفهایی که گفتم، بیشتر مقدمهای بود تا راحتتر حرفم را بزنم!
دیروز به نظر روز جالبی میآمد! در هر گوشهای از جهان مثل هر روز خبری بود، و هر گوشهای درگیر رویدادی بود که پسلرزههای آن فقط همان منطقه را تحت تأثیر قرار نمیداد!
ولی اتفاق مهمی که تقریباً همهی جهان را در سکوت نتیجهاش نشانده بود، انتخابات پرهزینهی ریاستجمهوری آمریکا، پس از چندین ماه تبلیغات فشرده بود و این بار بیشتر از دورههای قبل، مردم آمریکا رفته بودند تا با رأی خود، سیاهی و یا سپیدی چهرهی رئیسجمهورشان را رقم بزنند! و طبق آخرین آمار اعلام شده، مردم، سیاهی چهرهی رئیسجمهور را بر سفیدیاش ترجیح دادند، و این بار باراک اوبامای 47 ساله وارد کاخ سفید شد و بر روی صندلی شمارهی چهل و چهار نشست!
در حقیقت، مردم آمریکا، به شعار انتخاباتی « change we need » او رأی دادند! چرا که از وضع موجود و مواضع بوش، بهشدت به ستوه آمده بودند.
ولی نکتهای که هست این است که؛ چه مک کین و چه اوباما، هیچکدام فرقی نمیکنند، هر دو یک استراتژی و هدف را دنبال میکردند و میکنند، فقط تُن صدا و رنگ چهرهها، بعضی چشمها را برای دیدن واقعیت کور کردهاست!
مشکل اصلی ما صهیونیست و تفکرات یهودیان صهیون بوده و هست! و متأسفانه هر دو نامزد انتخاباتی آمریکا، تفکراتی صهیونپسندانه دارند، فقط با این تفاوت که شدت بروز تفکرات در دو نامزد انتخاباتی به خاطر اختلاف در حزب آنها، متفاوت بود. یکی با نرمش ظاهری بیشتر ولی شدت باطنی بیشتر، و دیگری در ظاهر و باطن با شدت به بیان تفکرات خود پرداختند!
نتیجهی این انتخابات، هیچ سود و منفعتی برای ما ایرانیان ندارد و نخواهد داشت!
و ما در برابر همهی این حکومتهای دستنشاندهی بشرهای پر از بیعدالتی، فقط انتظار مصلح کل و منجی عالم بشریت را میکشیم.
به امید ظهورش...